درباره کتاب کتاب درخت عقیم و دیگر داستان ها
اوایل از ترس و خجالتی که می کشید دیگر از خانه بیرون نمی آمد تا اینکه باز او را برای خرید چیزی بیرون می فرستادند، اما این بار هم که بیرون می آمد باز…
از خرید که بر می گشت تند و هنوز خجالت زده سر بن بست می آمد. جوری می ایستاد که از سرکوچه گوشه دامن یا جورابش پیدا باشد.
امتیاز و دیدگاه کاربران کتاب درخت عقیم و دیگر داستان ها